شبکه یک - 3 شهریور 1402

"دولت اسلامی" در مکتب اهل بیت ع

شهادت حضرت امام حسن ع / آغاز هفته دولت / سالگشت شهادت رجایی و باهنر/ ۱۴۰۱

بسم‌الله الرحمن الرحیم

امام حسن(ع) نه تنها از سوی مخالفان خود بلکه از سوی بعضی از این شیعه نماها و مدعین طرفداری از جهات متعددی مورد ستم قرار گرفتند. در عصر خودشان ستم سیاسی – اجتماعی تا امروز مورد ستم معرفتی. از جمله در حوزه فلسفه سیاسی، من به بعضی از تعابیر امام حسن مجتبی(ع) اشاره کنم که ایشان به مسئله سیاست، حکومت و حقوق اجتماعی چطور می‌نگریستند. اولاً این ادعا کسانی به اسم حبّ اهل بیت(ع) از جمله امام حسن مجتبی(ع) و با استناد به قرارداد و قطعنامه 598 که بین امام حسن(ع) و معاویه بسته شد نتیجه بگیرند ضرورت و اباحه و جواز سازش با هر ستمگر و متجاوزی و در هر شرایطی را و عملاً این قرارداد و آن موضع سیاسی امام حسن(ع) تحریف کنند و با اهانت و خیانت به امام حسن(ع) بخواهند خیانت‌های امروز خودشان را توجیه کنند. فقط یک نمونه را عرض می‌کنم، فقط یکی از مکاتبات امام حسن(ع) با معاویه بعد از این که حکومت امام حسن(ع) براندازی شد و قدرت توسط معاویه غصب شد خطاب به او فرمودند که: «إنَّما هذَا الأمْرُ لِی وَالخِلافَةُ لِی وَلِأهْلِ بَیْتِی، وَإنَّها لَُمحَرَّمَةٌ عَلَیْکَ وَعَلى أَهْلِ بَیْتِکَ سِمِعْتُهُ مِنْ رَسُولِ اللّهِ(ص). وَاللّه ِ لَوْ وَجَدْتُ صابِرینَ عارِفینَ بِحَقّى غَیْرَمُنْکِرینَ ما سَلَّمْتُ لَکَ وَلا أَعْطَیْتُکَ ما تُریدُ.»؛ «إنّما» یعنی فقط و فقط. «هذا الامر» یعنی خلافت و حکومت. جای حکومت و خلافت این طرف است نه آن طرف. «وَالخِلافَةُ لِی» خلافت و حق حاکمیت با کسی مثل تو نیست آدم فاسد، قدرت‌طلب. حاکمیت و خلافت اسلامی و حکومت اسلامی و امروز ما نتیجه بگیریم که مقامات و مسئولیت‌ها در جمهوری اسلامی شرایطی دارد و تو فاقد آن شرایط هستی. تو جنگ را به این دلیل بردی که این طرف ما پشت جبهه قوی‌ای نداشتیم و افراد به دنبال منافع شخصی خودشان بودند و به سرنوشت جمعی‌شان فکر نکردند به وظیفه شرعی و مسئولیت اجتماعی و انقلابی‌شان فکر نکردند، هرکسی دنبال عافیت خودش بود و بعد نتیجه‌اش را خودشان خواهند دید. فرمود این مردمی که تسلیم شدند و ما را تنها گذاشتند گرفتار استبداد و تحقیر خواهند شد و من می‌بینیم آن روزی را که بچه‌های این‌ها در خانه بچه‌های آن‌ها می‌روند و حقوق مسلّم حداقلی خودشان را حتی آب و غذایشان را گدایی می‌کنند. آینده شما به لحاظ اقتصادی، رفاه، آزادی، استقلال، حریّت، کرامت، این است و اگر من در برابر معاویه مقاومت کردم نگران شما بودم و هستم ولی حالا که خودشان تسلیم شدند و این قرارداد امضاء شد یک وقت توی ذهن‌تان نیاید که ما پذیرفتیم این حکومت حق تو و امثال توست. فرمودند که «إنَّما هذَا الأمْرُ لِی...» حاکمیت فقط حق کسی مثل من است در این شرایط حق ماست و کس دیگری حق حکومت ندارد. تو فاسد هستی. بعد فرمودند: «وَإنَّها لَُمحَرَّمَةٌ عَلَیْکَ وَعَلى أَهْلِ بَیْتِکَ...» حکومت برای تو و امثال تو و نسل تو برای یزید، چون فهمیدند این‌ها از همان اول سلطنتی را ارثی می‌کنند، برای همه شما حرام است. شما ذره‌ای حق حاکمیت ندارید، به قدرت رسیدید اما این حق را ندارید و نداشتید. «سِمِعْتُهُ مِنْ رَسُولِ اللّهِ(ص)...» و این پیش‌بینی را رسول خدا شخصاً کردند و من در دوران کودکی خودم از ایشان شنیدم که فرمودند که حکومت و قدرت در جامعه اسلامی به دست گروه‌ها و باندهای فاسد خواهد افتاد و امروز آن روز است. بعد هم فرمودند که برای این که فردا و فرداها کسانی نگویند که خب امام حسن هم می‌توانست مقاومت کند ولی نکرد گفت حالا مهم نیست حکومت دست چه کسی باشد. فرمودند برای این که این را فردا نگویید «وَاللّهِ لَوْ وَجَدْتُ صابِرینَ عارِفینَ بِحَقّى...» سوگند به الله، و قسم مقدس خوردند که اگر پیدا می‌کردم اگر جبهه مستحکمی از افرادی داشتم که این نیروهای ما عارف به حق ما بودند یعنی ما را می‌شناختند و مبانی را و شعور دینی اگر داشتند، «عارفین بحقی» یعنی اگر شعور دینی و سیاسی داشتند و اگر «صابرین» اهل صبر و مقاومت بودند زود تسلیم نمی‌شدند به شک نمی‌افتادند، نمی‌ترسیدند و وا نمی‌دادند، اگر صابرین و اهل مقاومت بودند به خدا سوگند «ما سَلَّمْتُ لَکَ..» هرگز این قرارداد را امضاء نمی‌کردم. «وَلا أَعْطَیْتُکَ ما تُریدُ.» و هرگز اجازه نمی‌دادم دستت به حاکمیت برسد. منتهی من به تنهایی نمی‌توانم بجنگم. این‌ها را هم به زور نمی‌توانم به جبهه بیاورم با تو بجنگند. ما که به زور نمی‌توانیم مجاهد درست کنیم! من برایشان مسائل را تبیین کردم و گفتم که چه بر سرتان خواهد آمد، این‌ها دنیای شما را ضایع می‌کنند و آخرت‌تان را خراب می‌کنند حالا این‌ها آگاهانه دارند تسلیم می‌شوند و آگاهانه دارند من را تنها می‌گذارند. و بنابراین من الآن وظیفه ندارم به زور کسانی را به جبهه بیاورم که با تو بجنگند ولی خودشان حجّت نخواهند داشت و نمی‌توانند بگویند به ما نگفتی! من تسلیم تو نشدم، ما با تو سازش نکردیم. سازش با امثال تو حرام است «محَرَّمَةٌ عَلَیْکَ» منتهی وقتی پشت جبهه ما را خالی کردند نیروهایی که شعور دینی سیاسی داشته باشند کلاه سرشان نرود صابرین، عارفین اهل صبر و مقاومت باشند نترسند و عقب‌نشینی نکنند و زود کوتاه نیایند بعضی از مشکلات را تحمل کنند و هزینه مقاومت و چالش را بپردازند تا بعد مجبور نشوند هزینه‌های ده برابر سازش و تسلیم را بپردازند این بود قضیه. و بعد هم به بعضی از شیعیانی که می‌گفتند آقا ما شیعه شما هستیم و ارادت داریم فرمودند آن تعدادی از شما که شیعه هستید به همان سبک که ما می‌گوییم زندگی کنید در خانواده، در بازار، در سیاست، در روابط اجتماعی، سبک زندگی‌تان مثل ما باشد این شیعه می‌شود. اگر این نیست فرمودند یک دروغ بزرگ دیگر به دروغ‌های قبلی‌تان اضافه نکنید! یک گناه بزرگ دیگر اضافه به گناهان دیگرتان نکنید این گناه که ادعای تشیع است. بعد فرمودند شما به ما علاقه دارید این را قبول دارم محبّ و دوستدار ما هستید اما شیعه ما نیستید شما هرطور که دل‌تان می‌خواهد زندگی می‌کنید بعد به ما هم اظهار محبت می‌کنید. مثلاً می‌رویم زیارت، عزاداری،‌ میلادشان را جشن می‌گیریم اسم بچه‌هایمان را می‌گذاریم! فرمودند این‌ها خوب است ولی اسمش محبت است. خیلی خب محبت دارید تشکر دستت‌تان درد نکند اما این محبت چقدر به درد شما می‌خورد؟ آن مقداری که به آن عمل کنید. این‌طور که گفتیم زندگی کنید در بازار درست تجارت کنید، در خانه با همسر و فرزندان و پدر و مادرتان و همکاران و همسایه‌ها درست رفتار کنید و فرمودند اگر آن عشق واقعی باشد – دقت کنید – فرمودند: «وَاللّهِ، لا یُحِبُّنا عَبدٌ أبَدا ولَو کانَ أسیرا بِالدَّیلَمِ إلّا نَفَعَهُ اللّهُ بِحُبِّنا، وإنَّ حُبَّنا لَیُساقِطُ الذُّنوبَ مِنِ ابنِ آدَمَ کَما یُساقِطُ الرّیحُ الوَرَقَ مِنَ الشَّجَرِ» هرگز محال است به خدا سوگند نمی‌شود کسی صادقانه و واقعاً ما را دوست داشته باشد و این عشق و این محبّت او را به حرکت وا ندارد و کمکش نکند و نجاتش ندهد، فرمودند «ولَو کانَ أسیرا بِالدَّیلَم...» حتی اگر در دورترین مرکز اسلام در جنگ با کفار آن‌جا اسیر بشود و در زنجیر دشمن باشد، در زنجیر و زیر شکنجه و در زندان، عشق به ما،‌این که با ما باشد، این با ما بودن به داد او خواهد رسید و قطعاً او را نجات خواهد داد. «إلّا نَفَعَهُ اللّهُ بِحُبِّنا...» این عشق نفع دارد و اثر دارد چون پشت این عشق عمل و حرکت است ادعا نیست. و فرمودند: «وإنَّ حُبَّنا لَیُساقِطُ الذُّنوبَ مِنِ ابنِ آدَمَ کَما یُساقِطُ الرّیحُ الوَرَقَ مِنَ الشَّجَرِ.» فرمودند باد که می‌آید چطور برگ‌ها را از درختان می‌ریزاند اگر واقعاً با ما باشید با اعمال صالحی که می‌کنید گناهان شما مثل این بادها خواهد ریخت. اگر یک جایی خطایی کثافت‌کاری و گناهی کردید بعد جبران می‌کنید به شرط این که عشق حقیقی باشد. به امام حسن(ع) کسی گفت: «إنّی مِن شِیعَتِکُم» من شیعه شما هستم تا آخر پای کار هستم. فرمودند: «یَا عَبدالله» ای بنده خدا «إن کُنتَ لَنا فی أوامِرِنا و زَواجِرِنا مُطِیعا...» ما یکسری دستورالعمل‌هایی داریم گفتیم این‌طوری زندگی کنید و این‌طوری زندگی نکنید. حریص نباش، خسیس نباش، متجاوز نباش،‌دروغ نگو، کلاه بر ندار، ظلم نکن، نماز و روزه‌ات، ما یک خصوصیاتی گفتیم یک بکن‌ها و نکن‌ها داشتیم اگر این‌ها را رعایت می‌کنید «فقد صَدَقتَ...» حتماً شما صادق هستید و شیعه ما هستید و من خیلی خوشحال هستم که شما را می‌بینم اما «و إن کُنتَ بخِلافِ ذلکَ...» اما اگر خلاف این‌هاست به ظاهر می‌گویید با ما هستید حرف‌های ما را هم این طرف و آن طرف می‌گویید ولی خلاف این عمل می‌کنید سبک زندگی‌تان یک سبک دیگر است و مواضع زندگی‌تان یک مواضع دیگر است، درآمد اقتصادی‌تان یک جور دیگر است، روابط داخل خانواده‌تان یک جور دیگر است. با همسایه و همکار یک جور دیگر است «فلا تَزِدْ فی ذُنوبِکَ...» اگر این‌طوری هستید یک گناه دیگر به گناه قبلی‌تان اضافه نکنید. گفت کدام گناه؟ فرمودند: «بدَعواکَ مَرتَبةً شَرِیفَةً...» فرمودند به ادعای یک رتبه و یک رده شریف و بزرگی، یک ادعای بسیار مهمی که «لَستَ مِن أهلِها...» که اهل آن نیستید. یک دروغ بزرگ نگویید و به آن گناهان‌تان اضافه نکنید چیزی که اهلش نیستید. شرافت بزرگ. «لا تَقُلْ: أنا مِن شِیعَتِکُم...» لطفاً نگو من شیعه شما هستم. پس چه بگویم؟ «و لکن قُل: أنا مِن مُوالِیکُم و مُحِبِّیکُم...» بگو من دوستدار شما هستم، من دوستدار اهل بیت هستم، این صادق است عیب ندارد «و مُعادِی أعدائکُم...» من با دشمنان شما دشمن هستم، با دوستان شما دوست هستم این عیبی ندارد این خوب است. فرمودند این را هم که بگویی «و أنتَ فی خَیرٍ...» این هم مسیر درستی است و رو به نجات هستید اگر واقعاً اهل بیت پیامبر را دوست دارید و با دشمنان آن‌ها دشمن هستید این هم مقام خوب و مهمی است و «أنتَ فی خَیرٍ و إلى خَیرٍ» تو در یک موقعیت خوبی هستی و رو به هدف خوب. اما شیعه نیستی! شیعه با این چیزهایی که شماها هستید خیلی فرق دارد. شما طرفدار اهل بیت هستید. در روایت دیگر فرمودند آقا چه کار کنیم شیعه هستیم؟ فرمودند در محله‌تان، در شهرتان خانواده‌هایی هستند که گرسنه هستند و شما خبر ندارید، خبر دارید که همه سیر هستند؟ گفت نه. گفت اگر چند دست لباس دارید آن طرف شهرتان کسی هست که یک دست لباس مناسب ندارد بلند می‌شوید بروید لباست را با آن تقسیم کنی؟ گفت نه. گفت اگر کسی ناراحت است و مشکلی دارد ولو غیر مالی، سراغ او می‌روید بگویید مشکل تو مشکل ما هم هست، او را کمک کنید؟ گفت نه. فرمودند «لَستم بشیعتنا» شما شیعه ما نیستید سوء تفاهم شده شما شیعه ما نیستید شما طرفدار ما هستید. طرفدار هم سبک زندگی‌اش به درد خودش می‌خورد ولی شیعه ما نیستید. یک عده‌ای از خراسان ما به مدینه زیارت پیامبر(ص) رفته بودند و بعد به حج رفته بودند بعد خواستند پیش امام رضا(ع) بروند که ایشان وقت نمی‌دادند. بعد مسئولین‌شان چند ماه هم در مدینه بودند با اصرار گفتند که آقا ما شیعه شما هستیم از آن طرف دنیا راه افتادیم آمدیم این‌جا چند ماه است راهمان نمی‌دهید بعد که به حال تضرع افتاده بودند حضرت رضا(ع) فرموده بودند که خبر شما به من رسیده بود من عمداً شما را راه ندادم. گفتند چرا؟ فرمودند برای این که این طرف و آن طرف راه افتادید و مدام دروغ می‌گویید. گفتند ما چه دروغی گفتیم؟ فرمودند شما همه جا خودتان را شیعه ما معرفی کردید! گفتند آقا ما شیعه شما هستیم ما از ایران و خراسان بلند شدیم آمدیم زیارت پیامبر یک هدف‌مان هم زیارت شما بوده، ما شما را رهبران خودمان می‌دانیم شادی شما شادی ماست و غم شما غم ماست ما چطور شیعه نیستیم؟ شبیه همین سؤال‌ها را از آن‌ها پرسیدند یکی وضعیت فاصله‌های طبقاتی در جامعه‌تان چطور است؟ این‌طوری است که بعضی‌هایتان از پرخوری می‌ترکید و بعضی‌هایتان از گرسنگی می‌میرید؟ این‌طوری هست که یک توازنی بین شما نیست؟ این‌طوری هست که احوال هم را می‌پرسید؟ در معاملات کلاه هم را برمی‌دارید یا نمی‌دارید؟ به هم دروغ می‌گویید یا نمی‌گویید؟ در خانواده به هم ظلم می‌کنید یا نه؟ یک چنین سؤالاتی را امام رضا(ع) از این‌ها پرسیدند و بعد گفتند آقا ما بعضی از این‌ها را رعایت می‌کنیم بعضی‌هایش را نمی‌کنیم، حالا خیلی اصراری نداریم ولی در حد امکان. فرمودند خب شیعه نیستید. شیعه در رفتارش از صبح تا شب، شب تا صبح، خواب و بیداری‌اش، فعالیت سیاسی و اقتصادی‌اش، خانوادگی‌اش، رفتار جنسی و رفتارش با فرزندانش،‌با پدر و مادرش، با همکاران و همسایه‌اش، با همه، با غیر مسلمان، همه این‌ها حساب و کتاب دارد فرمودند اگر شما این‌ها را رعایت نمی‌کنید بله دروغ گفتید. فرمودند شما یک جور دیگری زندگی می‌کنید مدام می‌گویید شیعه ما هستید و بقیه غیر شیعه به شما نگاه می‌کنند می‌گویند پس این‌ها شیعه این‌ها هستند، بعضی از جوانان هم به شما نگاه می‌کنند می‌گویند این‌ها آدم‌های مذهبی و متدین هستند حتماً شیعه همین است! و این باعث می‌شود بقیه را منحرف می‌کنید. شما که شیعه نیستید، شما شیعی زندگی نمی‌کنید.

از تعابیری که امام حسن(ع) فرمودند بعضی‌ها وقتی حکومت امام حسن(ع) سقوط کرد و باند معاویه و اموی‌ها بر جهان اسلام که آن موقع بزرگترین حکومت کل عالم بود مسلط شدند یک عده‌ای از شیعیان بعد از این قضایا بریدند و شک کردند! این که یعنی چی؟ آخرش حکومت دست دشمنان افتاد. فکر می‌کردند در عالم سیاست بودن همیشه به معنای پیروزی است اگر حق با ماست همیشه باید صددرصد به لحاظ مادی پیروز بشویم و این که ما شکست خوردیم. یک عده‌ای این‌طور بودند. کسانی به لحاظ مفهومی و مصداقی به شبهه می‌افتادند ما شبیه این را در دوران انقلاب خودمان هم داشتیم در چندین مقطع در این چهل سال یک عده کسانی که قبلاً آدم‌های درستی بودند به دلیلی یک شکستی یک مشکلی یک فسادی یک جایی می‌بینند زود قضاوت کلی می‌کنند رادیکال هستند،‌ بعد کم‌کم می‌گویند اصلاً اصلش بیخود بود ما از اول اشتباه کردیم، اصلاً که چی؟ چه فایده‌ای دارد؟ نمی‌شود، نمی‌توانیم. امام حسن(ع) پاسخی فرمودند که پاسخ به این تیپ‌ها هم هست. فرمودند ما از اولی که وارد صحنه سیاسی و اجتماعی شدیم برای عدالتخواهی و دفاع از توحید و مبارزه با ظلم و فساد و کفر بود. برای دفاع از انسان و خدمت به جامعه بود. ما برای خودمان دنبال چیزی نبودیم از ابتدا که ما وارد این صحنه شدیم آماده شهادت بودیم. این تعبیر امام حسن(ع) است. فرمودند پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) بعد از ما، حسین و بعد از آن همه، ما آمدیم که برای خدا و برای دفاع از مردم کشته شویم. ما قرار نیست زندگی کنیم، ما آمدیم برای فدا شدن. این خیلی تعبیر مهمی است. این‌هایی که می‌گویند ائمه سیاسی نبودند پس چطوری همه‌شان کشته شدند؟ یک نفر از رهبران ما عمر طبیعی نکرده است. شیعه تنها مذهبی است که تمام رهبرانش را کشتند یک نفرشان عمر طبیعی نکرده است. امام حسن(ع) می‌فرمایند: «والله لقد عهد إلینا رسول‌الله» به خدا سوگند این عهدی بود که پیامبر خدا با ما بست. ما از همان اول شهید به دنیا آمدیم. ما آمده‌ایم که فداکاری کنیم یک نفر از ما قرار نیست یک زندگی طبیعی غیر سیاسی، عادی و راحت داشته باشیم. به خدا سوگند پیامبر اکرم(ص) با ما پیمان بست این عهدی از زمان ایشان است. که چی؟ «مَا مِنَّا إِلَّا مَقْتُولٌ أَوْ مَسْمُومٌ»؛ یک نفر از ما عمر طبیعی نخواهیم کرد و قرار نبوده بکنیم ما منتظر عمر طبیعی نیستیم. همه ما را خواهند زد یا مقتول مثل سیدالشهداء(ع) و مثل امیرالمؤمنین(ع) با شمشیر، «أَوْ مَسْمُومٌ» خلاصه همه ما را ترور می‌کنند. مسموم همین ترورهای شیمیایی که می‌کنند. امام حسن(ع) را بیست بار مسموم کردند بار بیستم یا بیست‌ویکم ایشان شهید شد! فرمودند: «مَا مِنَّا إِلَّا مَقْتُولٌ أَوْ مَسْمُومٌ»؛ همه ما کشته و شهید خواهیم شد. ما نیامدیم که بمانیم و به هر شکلی زندگی کنیم ما آمدیم وظیفه و رسالت‌مان را انجام بدهیم و برویم.

وقتی که معاویه و بنی‌امیه حاکم شدند این‌ها شروع کردند ریخت و پاش، بیت‌المال را هدر دادن، اجازه دادند قمارخانه، فاحشه‌خانه، مشروب‌فروشی کم‌کم رایج بشود. معاویه هم گفته بود من اصلاً به دین‌تان کاری ندارم مزاحم من نشوید هر غلطی می‌خواهید بکنید. کم‌کم زمان بنی‌امیه طوری شد که بهترین رقاصه‌ها و خواننده‌ها و سلبریتی‌ها این‌ها در خود مکه و مدینه بودند یعنی از شهرهای دیگر به مکه و مدینه می‌آمدند رقاصه‌ها و خواننده‌ها را برای مجالس گران‌قیمت به شهرهای دیگر بروند. یک وقت هم نقل شده که کاروان این خواننده‌ها و رقاصه‌ها، سلبریتی‌ها راه افتاده بودند به حج بروند. کارهای خیریه هم می‌کردند، مثلاً یک یتیم‌خانه راه می‌انداختند کمک یتیم می‌کردند و یک مراسم مذهبی هم می‌رفتند آن وقت کنارش هم هزارجور فسق و فجور داشتند آن با زن او، او با شوهر این، طلاق و مواد مخدر آن موقع، همه اهل شراب و حشیش بودند. این‌ها هستند، همه‌شان اهل حشیش و بنگ، که بنج می‌گفتند، عین همین الآن بوده که به لحاظ اخلاقی، خانوادگی، جنسی، مواد مخدر، هزار مشکل داشتند و مردم هم سرگرم می‌کردند بعد در تاریخ دارد که کاروان این هنرمندان و سلبریتی‌ها داشته به سمت مکه برای حج می‌آمده شهر به شهر مردم به استقبال آن‌ها می‌رفتند و از آن‌ها امضاء می‌گرفتند! با آن‌ها سلفی می‌گرفتند! به استقبال این کاروان می‌رفتند و بعد هم به حج آمدند و مراسم حج را انجام دادند خدمت به بچه‌های یتیم و از این کارها هم کردند بعد رفته بودند با فاصله اولین منزل بعد از مکه، جلسه بزن برقص و شرابخواری راه انداخته بودند یعنی همه این کارها از قبل بوده است. بعضی از این جوان‌ها را داشتند جذب می‌کردند و به این شکل با همین جلسات فساد و فحشا دور و بر حکومت می‌کشاندند. امام حسن مجتبی(ع) به بعضی از این‌ها پیام دادند و فرمودند که: «یا معشر الاحداث» فرزندانم، به این تیپ از جوانانی که خوب بودند ولی داشتند جذب این‌ها می‌شدند به این‌ها پیغام دادند که عزیزانم، «یا مَعْشرَ الأحْداثِ، اتَّقوا اللّهَ...» خودتان را برای خدا نگه دارید. در برابر این وسوسه‌ها و تبلیغات و جوسازی‌ها مقاومت کنید این‌ها می‌خواهند شما را خراب و فاسد کنند خودتان را مدیریت کنید. «تقوا» یعنی مدیریت خود. خودتان را کنترل کنید در بساط این‌ها نروید. بعد فرمودند که: «و لا تَأتوا الرُّؤَساءَ...،» دور و بر رؤسای این‌ها که حکومت است و فاسد هستند این‌ها ظالم هستند و دارند شما را غارت و نابودتان می‌کنند، دور و بر این‌ها نچرخید. «لا تَأتوا الرُّؤَساءَ» یعنی این همه دور و بر این‌ها نچرخید، به مجالس این‌ها نروید «دَعُوهُم...» رهایشان کنید این‌ها را تنها بگذارید «حتّى یَصیروا أذْنابا...،» تا تضعیف شوند و سقوط کنند شما نگویید ما سیاسی نیستیم ما داریم کارهای غیر سیاسی می‌کنیم شما کار سیاسی نمی‌کنید آن‌ها دارند شما را آن‌طور که می‌خواهند تربیت می‌کنند که شما برای این‌ها خطری نداشته باشید و در خدمت این‌ها قرار بگیرید. الآن هم این‌ها هست یعنی گسترش مواد مخدر، فحشا، این بهترین راه است که جوانان یک جامعه را از خاصیت بیندازید، بی‌غیرت کنید و این که به سربازان خودت تبدیل‌شان کنید. قرآن می‌فرماید فرعون هرجا را می‌گرفت، فرعون آن موقع ابرقدرت دنیا بود این‌ها یکی حرث و یکی نسل، این دوتا را نابود می‌کنند. «حرث» یعنی اقتصاد، کشاورزی و تولید کشاورزی، یک کاری می‌کنند که آن جامعه به لحاظ اقتصادی عقیم بشود. اقتصادتان را می‌کوبند که شما دیگر تولید کننده نباشید فقط وارد کننده و مصرف کننده باشید و از نظر اقتصادی وابسته باشید. «حرث» را می‌کوبند تا فقیر شوید اقتصادتان را هدف قرار می‌دهند، دوم «نسل» نسل‌ها را یعنی فرهنگ‌تان را هدف قرار می‌دهند. قرآن می‌گوید فرعون این کار را می‌کرد تا همین الآن همین است. یعنی الآن هم آمریکا، انگلیس، استکبار همین کار را می‌کنند. کشورهایی که می‌گرفتند یا فرعون می‌گفت «یقتلون ابنائهم» پسران‌شان را می‌کشت که از توی آن‌ها مقاومت مسلحانه و رزمنده بیرون نیاید دختران و خانم‌ها را هم از آن‌ها استفاده کند! چون می‌دانست اگر دخترها و زن‌ها درست است که آن‌ها نمی‌جنگند اما قدرت مهمی در اختیار زنان است و اگر زن‌ها را بتوانی کنترل کنی یا فاسد کنی خانواده که متلاشی شد دیگر همه، مرد و زن، پسر و دختر در دامان مادر تربیت می‌شود. سیاست استکبار همیشه این بوده الآن هم همین‌طور است که خانواده را ملاشی کنند، زنان را استثمار کنند، پسران و مردان را که مقاومت می‌کنند و اهل جنگ هستند بکشند و نابود کنند یا از سر راه بردارند که دیگر مقاومت نکنند و نجنگند. قرآن هم می‌فرماید این‌ها حرث و نسل را از بین می‌برند. حرث یعنی اقتصاد جامعه را نابود می‌کنند فقیرتان می‌کنند نسل یعنی فرهنگ‌تان را ضایع می‌کنند یا نسل‌کشی یا شما را می‌کشند یا به سربازان بی‌جیره و مواجب خودشان تبدیل می‌کنند.

جالب است یکی از شیعیان خدمت امام حسن مجتبی(ع) می‌رسد و می‌گوید آقا ما ارادت داریم می‌شود من کلاً در اختیار شما باشم گاهی شما این طرف و آن طرف می‌روید من هیچی نمی‌گویم فقط کنار شما و مصاحب شما باشم؟ امام(ع) فرمودند اشکالی ندارد هرجا خواستی بیا منتهی کسانی که می‌خواهند با من همراهی کنند یک شرط و شروطی دارم این‌طوری نیست که با هرکسی باشم، شما باید یکسری خط قرمزهایی هست رعایت کنید اگر رعایت می‌کنید بیا، گفت چیست؟ فرمودند که: «إیاک أَنْ تَمْدَحَنی فَأَنا أَعْلَمُ بِنَفْسی مِنْک...»، این تملّق و مداحی من را بکنی. راجع به «من» حرف زدند. فرمودند شروع نکنی مدام مدح من را بگویی! من خودم، خودم را بهتر از تو می‌شناسم. لذا در حضور راجع به من حرف نزن. این شرط اول. خلاصه بازی درنیاور که چاپلوسی کنی. و دیگر چه؟ «أَوْ تُـکَذِّبَنی فَإنَّـهُ لا رَأْیَ لِمَـکْذُوبٍ...» از آن طرف تملّق نکنی و از این طرف صادقانه من را قبول داری یا نه؟ توی ذهنت این نباشد که یک چیزی من بگویم احتمال بدهی این‌طور نباشد؟ دروغ است؟ چون چطوری می‌شود که کسی را صادق ندانی؟ و برای رأی و نظر او احترام و اعتباری قائل باشی. یعنی نه از آن طرف چاپلوسی کن و نه از این طرفی منافق‌بازی دربیاور که جلوی من یک چیزی بگویی اما توی دلت یک چیز دیگری بگویی که حالا یک چیزی گفت! شناخت مقام علمی و معرفتی و معنوی به ما داری یا نداری؟ شرط سوم من این است که «أَوْ تَغْتابَ عِنْدِی أَحَدا...» در حضور من علیه هیچ انسانی نباید صحبت کنی، غیبت یعنی چی؟ غیبت یعنی انسانی که نیست و نمی‌تواند از شرف خودش دفاع کند ما او را کالبدشکافی‌اش کنیم. چون قرآن می‌گوید مثل این که گوشت برادر مرده‌ات و جنازه‌اش را داری می‌خوری! یعنی یک انسانی را کشتی و ترور کردی حالا داری گوشت مردار او را هم می‌خوری که رایج هم هست و همه گرفتار آن هستیم. امام حسین(ع) می‌فرماید یک شرط هم این است که در حضور من علیه این و آن حرف نزنی و قضاوت کنی راجع به افرادی که خودشان نیستند تا از خودشان دفاع کنند. غیبت همین است. امام حسن(ع) این شرایط را گفتند و گفتند این که می‌خواهی با من بیشتر باشی این شرایط را رعایت می‌کنی؟ گفت آقا اگر اجازه بدهید من منصرف بشوم! «فَقالَ لَهُ الرَجُلُ: إئذِنْ لِی فِی الإنْصِرافِ» امام(ع) هم فرمودند: «نعم، إذا شئت» یعنی هر وقت مایل بودین بفرمایید. یعنی این‌طوری نیست که آقا ما از نزدیکان ائمه هستیم ولی هم انسان‌ها وقتی که نیستند در غیبت انسان‌ها آن‌ها را تیکه پاره می‌کنیم! و هم هر حرفی ائمه می‌زنند می‌گوییم به‌به! احسنت ولی مداحی‌شان را می‌کنیم که می‌گوییم این‌ها خدا هستند از خدا بالاتر هستند ولی ته دل‌مان هم قبول نداریم چون به این‌ها عمل نمی‌کنیم! همان سه‌تا مشکلی که الآن ما داریم یعنی اگر ماها بودیم امام حسن(ع) به ما می‌گفت لطفاً با بنده راه نیفت و کنار من نیا! خیلی هم مؤدبانه می‌گفت، او هم گفت اگر اجازه می‌دهید پس مرخص شویم او هم گفت: اگر مایل هستید تشریف ببرید. این تعبیر الآن خطاب به ماست.

یک تفاوت مهم حکومت اسلامی و غیر از آن، در این است که نه فقط به قانون و ساختارها باید اکتفا کند و به مسئله تربیت و اخلاق و موعظه مسئولین کاری نداشته نباشد نه فقط موعظه کند و همه چیز را به نصیحت اخلاقی محدود کند. به کارمندان بایستی بگوید کار مردم را راه بیندازید، مؤدب باشید، مال مردم‌خوری نکنید. حکومت اسلامی در منابع ما دوبُعدی است باید هم روی تعلیم و تربیت، کادرسازی، تربیت نیرو، ساختن انسان‌های صالح و صالح‌تر، تقوای فردی افراد کار کند و بکوشد که سالم‌ترین افراد را در جامعه که هم به لحاظ اعتقادی و معنوی، اخلاقی آدم‌های صالح‌تر و سالم‌تری هستند و هم به لحاظ کارآمدی، عرضه و لیاقت، متخصص‌تر و مفیدتر برای جامعه هستند و به آن‌ها بیشتر بشود اعتماد کرد. دستش به بیت‌المال و به جان و مال و آبروی مردم رسید شروع نکند به انتقام شخصی، شروع نکند به سوء استفاده‌های باندی، حزبی، قومیتی، یا فامیلی و از این قبیل. پس یکی در گزینش مسئولین باید دقت کرد و هرکسی را نباید سواره کرد و تصمیم درباره جان و مال و زندگی و امنیت مردم و میلیون‌ها خانواده را به یک کسی بسپاریم. مسئله گزینش در حکومت فوق‌العاده مهم است البته ضوابط در گزینش و نحوه اِعمال گزینش حتماً باید دقت شود که ظلم به اشخاص نشود، انحصارطلبی شخصی و باندی نشود خود آن یک سوء استفاده نشود و بی‌خودی افراد شایسته را حذف نکنید و افراد ناشایست را بیاورید. گزینش عاقلانه، اخلاقی و درست، علمی، شرعی، و الا درِ حکومت را باز بگذارید که هرکس می‌خواهد بیاید معنی‌اش این است که مهم نیست تو صالح هستی؟ فاسدی؟ دزدی؟ رشوه‌گیری؟ خائنی؟ جاسوسی؟ عاقلی؟ دیوانه‌ای؟ روانی‌ای؟ متخصصی؟ بی‌سوادی؟ مهم نیست شما بیا بر مردم حکومت کن! شما بیا بر میلیون‌ها مردم در مجلس قانون بنیوس. بیا وزیر شو و میلیاردها پول، امضاء کن جابجا بشود تو بیا برای مردم، مدرسه‌شان، دانشگاه‌شان، واردات و صادرات‌شان، رسانه‌شان تصمیم بگیر، هرکسی هستی باش! وقتی می‌گویید هیچ نظارت و گزینشی برای ورود به حکومت نباشد یعنی برایت مهم نیست که آدم‌های احمق بیایند یا نه! طرف رشوه‌خوار و اهل اختلاس هست یا نیست؟ پس یکی باید به این شکل در گزینش دقت کرد.

دوم؛ آموزش. یعنی همان نیرویی که حضرت امیر(ع) می‌فرمایند بعد از این که نیروها را گزینش کردی و سعی کردی بهترین افراد را به حکومت وارد کنی، این‌هایی که برای مقامات حرص می‌زنند و این‌هایی که ریاکار و مقدس‌نما هستند یک جور حرف می‌زنند و یک جور عمل می‌کنند این‌ها نه. روایات گزینش خیلی در نهج‌البلاغه آمده است فرمان مالک اشتر و موارد دیگر. یکی گزینش درست و دیگر آموزش درست. در حین خدمت باید این‌ها را آموزش بدهی که یاد بگیرند چگونه آن کار را عقلانی‌تر، درست‌تر، دقیق‌تر، سریع‌تر صورت بگیرد. در آن مسئولیتی که داری چه کنم که بیت‌المال و اموال عمومی کمتر مصرف بشود؟ با کمترین ضایعات بیشترین خدمات به جامعه بشود؟ این‌ها همه روایات حضرت امیر(ع) است و این احتیاج به آموزش و عقلانیت دارد. این احتیاج به مدیریت علمی دارد. همین الآن ما یک عالمه ریخت و پاش داریم هم در این‌جا و هم در خیلی از کشورهای جهان. به جز بعضی از کشورها، چون نفت مفت ندارند و یک مقدار هم عقل‌شان را به کار می‌اندازند یک مقداری حساب‌شده‌تر مدیریت می‌کنند. در دانشگاه‌ها، در حوزه، در دبیرستان‌ها، در رسانه، خانواده‌ها را باید آموزش بدهید باز بطور خاص آن‌ها که در حکومت می‌آیند در سه قوه و جاهایی که می‌خواهند برای مردم تصمیم بگیرند می‌فرماید باید دائم اینها را آموزش بدهید که رشد کنند. یاد بگیرند آن کاری که قبول کردند و آن مسئولیت را پذیرفتند چطور دقیق‌تر، سریع‌تر، ارزان‌تر، معقول‌تر و مؤدبانه‌تر آن خدمت‌رسانی را به مردم بکنند. این خیلی مهم است. این یکی از شاخص‌های حکومت اسلامی است. ما هرجا این را رعایت کردیم موفق شدیم و گام‌های بلندی برداشتیم هرجا نکردیم ضربه خوردیم و خرابکاری کردیم حالا بعضی‌ها روی بی‌تجربگی و بعضی‌ها هم روی بی‌تعهدی. پس یکی هم آموزش است و یکی هم نظارت است. بسیار روایات در این باب داریم که ولو آدم درست صالحی را مسئول یک کاری می‌کنید حضرت امیر(ع) می‌فرمایند باید به دقت کنترلش کنی یعنی تقوای درونی لازم و ضروری است اما به آن اکتفاء نکنید. پلیس درون، تقواست. آن اگر نباشد شما صدتا چشم بالاسرش بگذار، اصلاً دوربین مخفی بگذار، همه چیز آن را کنترل کن، آن کسی که بخواهد پیچیده‌ترین قوانین و سخت‌گیرترین قوانین را برای آن بنویس، ده‌تا ناظر بالا سرش بگذار، کارش را می‌کند وقتی تقوا نباشد و وقتی دین نداشته باشید. قانون بود، بازرسی بود، خلأ قانونی نبود ولی آدم‌های پاکیزه‌ای آن‌جا نبودند، تقوا نبود. این که بعضی‌ها می‌گویند آقا ساختار و قانون مهم است آن‌ها باید درست بشود،‌ این تقوا و تربیت خیلی مهم نیست این‌ها مسائل شخصی است این‌ها برای دوران سنت و مدرنیته بوده، دوران ساختار و قوانین است نه، هر دویش لازم است. همان زمان هم هر دویش را حضرت امیر(ع) تأکید کردند. اگر آدم صالح نباشد و تقوا نداشته باشد دقیق‌ترین ساختار و بهترین ماشین را به او بده، با همان ماشین آدم زیر می‌کند تصادف می‌کند وقتی راننده درستی نباشد. بهترین ماشین را بده. اما درست بودن شخصی کافی نیست، لازم هست اما کافی نیست. بُعد دوم هم اصلاح ساختارهاست. قوانین را اصلاح کن. ده‌ها روایت در این باب داریم که پلیس درون، تقوای درونی لازم است ولی نظارت بیرونی، ساختارها را طوری بچین که شیب مدیریت به سمت پاکی باشد نه به سمت پلیدی. یعنی اگر قوانین و بوروکراسی طوری باشد که می‌تواند رشوه‌خیز باشد حالا اگر این شخص پاک هم باشد یک جاهایی وسوسه می‌شود و یک جاهایی هم نمی‌تواند درست نظارت کند کم می‌آورد. خوبی‌های شخصی‌اش در دفتر کارش محدود می‌ماند. مدیر صالحی است ولی ساختار فاسد می‌شود و این واقعاً خودش هم فسادی نکرده، پس یکی هم اصلاح ساختار است که این بوروکراسی و این دیوانسالاری را در این کار چطوری بچینیم؟ این احتیاج به عقلانیت و دقت دارد. چه کار کنیم که مراجعات به حداقل برسد؟ شفافیت ساختار بیشتر بشود؟ هرچه معقول‌تر بشود؟ موانع بیخودی از سر راه افراد برداشته بشود که مجبور نشود برای حل مسئله‌اش برود دنبال کسی بگردد که یا آشنا باشد یا رشوه بدهد، و اگر کسی این وسط فاسد شد خواست رشوه بگیرد ساختار طوری باشد و قوانین شفاف باشد که نتواند به راحتی این کار را بکند یعنی مجبور باشد یک عالمه زحمت بکشد تا بتواند دزدی کند و اختلاس کند. حضرت امیر(ع) می‌فرمایند اصلاح قوانین، اصلاح ساختارها و روش مدیریت، روش‌ها، اصلاح آدم‌ها. هر سه‌تای این‌ها جزو ضرورت‌های حکومت اسلامی است. به مالک اشتر فرمودند که ساختار و قوانین را اصلاح کن، مدیران صالحی بچین اما مالک، باز هم یک کارهایی هست که خودت مستقیم باید وارد شوی. وقتی می‌بینی ساختار یک مشکلی ده – بیست سال است مدام همه می‌گویند ولی حل نمی‌شود معنی‌اش این است که باید یک فشاری از بالا بیاید. باید خودت وارد شوی. یک کارهایی هست که دیگر با تکیه به ساختار و قانون و قوانین و نیروهای پایین‌تر نمی‌شود و به یک دخالت انقلابی بزرگ و قاطع از موضع بالاتر قانونی احتیاج دارد. «لاَ بُدَّ لَکَ مِنْ مُبَاشَرَتِهَا...» مستقیم باید وارد شوی.

ببینید در همین چندماه چندتا کار شد که خب این کارها 30- 40 سال پیش می‌توانست بشود چرا نمی‌شد؟ برای این که یک قدرت قوی باید از بالا وارد عمل می‌شد به هر دلیلی نمی‌کرد. حالا این‌ها گفتند ترک فعل، کل سه قوه در این سال‌ها ترک فعل داشتند. قوه قضائیه ترک فعل داشت، قوه مجریه ترک فعل داشت، مجلس ترک فعل داشت،‌ نه کلاً، ولی به بعضی از وظایف‌شان عمل نکردند خب همین کار را شما الآن می‌بینید که قوه قضائیه و مجلس و دولت، این سه‌تا قوه یک حرکت انقلابی و مردمی نسبت به گذشته شروع کردند که امیدواریم انشاءالله ادامه پیدا کند و ضعف‌هایش هم برطرف بشود. ما باید تغییر کنیم، باید اصلاح کنیم باید انقلابی عمل کنیم. خب الآن دو – سه‌تا تصمیم در سه قوه گرفتند سه – چهارتا کار مهم یک مرتبه به سرعت پیش رفت. پس معلوم شد خیلی کارها را می‌شد کرد و نمی‌کردیم، می‌ترسیدیم، بلد نبودیم، اراده‌اش نبود.

حضرت امیر(ع) می‌گویند اگر یک وقت می‌بینید کار آن تشکیلات اداری و حکومتی‌تان را مدام می‌گویید و همه می‌گویند که باید بوروکراسی درست شود، باید واردات صادرات این‌طوری شود، در دفاع از تولید باید تولید این‌طور شود، واردات و قاچاق باید کنترل شود، خب مدام می‌گویید و نمی‌شود، خب وقتی می‌بینید یک کارهایی هست که گره می‌خورد شخص خودت باید مستقیم وارد عمل شوی. پاشو بلند شو کف خیابان، برو کف مزرعه، برو توی کارخانه، برو توی منطقه سیل‌زده، مستقیم وقتی رفتی می‌بینی کار کجا گیر کرده «مِنْهَا إِجَابَةُ عُمَّالِکَ بِمَا یَعْیَا عَنْهُ کُتَّابُکَ...» «کُتّاب» یعنی اداره، دیوان‌سالاری، بوروکراسی، می‌فرماید یک جاهایی هست که دیوانسالاری تو، دبیران تو، این‌هایی که کارهای اداری و مدیریتی می‌کنند از نوشتن پاسخ به آن‌ها عاجزند! جواب مشکل مردم را نمی‌توانند بدهند، مردم یک منطقه را مدام می‌گویند این‌طوری هستند آن‌طوری هستند، خب یک مسائلی است که وقتی می‌بینی به روال عادی حل نمی‌شود باید مستقیم وارد شوی و به روال غیر عادی آن را حل کنی. رؤسای قوا، وزراء، وکلاء، رؤسای قوه قضائیه، استاندارها، شهردارها، مدیرکل‌ها حواس‌شان باشد که ما دستور دادیم، ما زیرش نوشتیم اقدام شود، ترتیب اثر داده شود!‌ خودت هم می‌دانی این نوشتن تو با ننوشتن تو مساوی است! طبق قانون اقدام شود! این که مادربزرگ من هم – خدا رحمتش کند – همین الآن که از دنیا رفته این کار را می‌تواند انجام بدهد نیتش هم خیلی خوب بود. وقتی کار انجام نشد باید بلند بشوی بروی انجام بدهی ببینی چرا انجام نشد؟ بلند شو برو انجام بده، آقا زندانهای ما این‌طوری هستند! خب درستش کن. این مشکلات را داریم. قوانین این‌طوری است، خب درستش کن. ما انقلاب کردیم و نظام تشکیل دادیم که ننشینیم ناله کنیم! قبل از انقلاب ناله می‌کردیم بعد از انقلاب که دیگر نباید ناله کنیم باید اقدام کنیم. فرمودند مالک «امورٌ من ا مورک» بعضی کارهای حاکمیتی و مدیریتی هست، تو آن‌جا حاکم کل مصر و شمال آفریقا هستی، اما گاهی ممکن است یک مسئله‌ای در نقطه عادی باشد که مسئول رسمی هم دارد ولی نمی‌تواند انجام بدهد کار را پیش نبرده، یا عرضه ندارد یا فاسد شده، یا بلد نیست یا یک مانعی سر راهش هست صدایش به تو نمی‌رسد، خب بلند شو برو، هیچ راه حل دیگری وجود ندارد الا این که شخصاً خودت مباشرت کنی. یعنی مستقیم به کف صحنه برو. «مِنْهَا إِجَابَةُ عُمَّالِکَ» از جمله آن‌ها مواردی است که کارگزاران تو از جاهای مختلف نامه می‌نویسند و گزارش‌هایی به مرکز می‌دهند که ما این مشکل را این‌جا داریم، بودجه این طوری است، این کارگزاران و بوروکراسی تو «کُتّابُک» کُتّاب یعنی همین دیوانسالاری، دفتر رئیس قوه، این‌ها درست نمی‌توانند مسئله را حل کنن و پاسخ بدهند این‌جا خودت باید مستقیم وارد عمل شوی «وَمِنْهَا إِصْدَارُ حَاجَاتِ النَّاسِ یَوْمَ وُرُودِهَا عَلَیْکَ...» یکی‌اش هم این است که به محض این که «حَاجَاتِ النَّاسِ» یعنی نیازها و مشکلات توده‌های مردم، شهرستان‌ها، روستاها، همه جا، به محض این که مشکلات‌شان نوشته می‌شود و مطمئن می‌شوی واقعاً این مشکل وجود دارد و قابل حل است «یَوْمَ وُرُودِهَا عَلَیْکَ...» به محض این که این شکایت‌نامه‌ها رسید فوراً باید عمل کنی، «إصدار» یعنی آنچه که از ناحیه تو باید صادر بشود فوری همان لحظه باید صادر شود. اگر یک کاری هست که 6 ماه، بلکه 6 سال، بلکه 60 سال است که همه می‌گویند ولی اقدامی نمی‌شود حضرت امیر(ع) می‌گویند این روش حکومت‌داری اسلامی نیست. «حَاجَاتِ النَّاسِ یَوْمَ وُرُودِهَا عَلَیْکَ...» مشکلات مردم به محض این که به تو رسید اگر امروز می‌توانی حل کنی به فردا نینداز، آن وقت این همه مشکلات و پرونده‌ها روی هم تلمبار نمی‌شود. ببینید این هم بعضی از شاخصه‌های حکومت اسلامی است.

امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند که قوانین بوروکراسی و دیوان‌سالاری‌ات را اصلاح کن. «کُتّابک» یک وقتی نباشد مشکلاتی از بدنه جامعه از مدیریت‌های مناطق مختلف به آن دیوانسالاری و بوروکراسی، دفتر تصمیم‌گیری و مرکزیت می‌آید اما این‌ها درست از پس آن برنمی‌آیند، نمی‌توانند درست طبقه‌بندی کنند و زمان بندی کنند، تقسیم کار کنند و مشکل مردم را حل کنند. بروند ببینند اگر مشکل بودجه است کجا گیر است؟ اگر مشکل قانون است باید بروی با مجلس آن را حل کنی، اگر مشکل در نظارت و عدم نظارت است باید بروی با دیوان محاسبات آن را حل کنی. اگر مشکل قضایی هست با دستگاه قضایی آن را حل کن. شما باید آن را حل کنی. 20تا مدرک می‌خواهی شما بگو برو 20تا مدرک را از 20جا بگیر! یعنی برو دو سال دیگر بیا. این غلط است، این خلاف عقل و خلاف شرع است، هدر دادن مال مردم، عمر مردم، بیت‌المال، اعصاب مردم، بدبین کردن افراد است. اصلاً‌ دولت و حکومت تشکیل دادی که این کارها را خودت بکنی مخصوصاً الآن که این آی.تی و امکانات آمده که خیلی راحت می‌شود این کارها را کرد. برای این کار برای این پروژه تولیدی ما از ده‌تا نهاد قانونی تأییدیه می‌خواهیم. بله عیبی ندارد لازم است یک جا باید بُعد علمی آن را تهیه کنی، یک جا باید ببینی منبع مالی آن کجاست؟ یک جا می‌بیند این اصلاً درست می‌گوید؟ می‌خواهد کار کند؟ می‌خواهد پول‌های بانک را بچاپد؟ بله این کارها باید بشود اما این کارها را او نباید بکند! شما وقتی این درخواست را می‌بینی، مدارکی که از او می‌خواهی یک بار می‌گیری خودت از دستگاه‌های مختلف، آن مرکزیت را خودت ارجاع بده، همه این‌ها را جمع‌بندی کن و جواب را به او بده. خیلی نکته مهمی است که حضرت امیر(ع) در هزارة قبل، در حکومت آن دوران که اصلاً این امکانات و بوروکراسی این‌طوری نبوده، ببینید چه چیزهایی را دقت می‌کنند که همین الآن راه حل همه مشکلات ماست. فرمودند همین کُتّاب تو که ادارات دولتی می‌شوند، دفتر مسئولین، می‌فرمایند این‌ها گاهی کم می‌آورند و از پس کار برنمی‌آیند این‌ها را اصلاح کن. 6تا قانون برای یک کاری نوشتی این‌ها با هم متناقض هستند، حضرت امیر(ع) یک جا می‌فرمایند اصلاح حقوقی، «استخراج الحقوق» یعنی چی؟ یک بُعد آن این است که قوانینت را اصلاح کن چون با این قوانین حقوقی به دست می‌آید یا باطل می‌شود. حمایت از تولید، شما می‌دانید بخاطر همین مسئله در 20- 30 سال گذشته چقدر تولیدکننده‌های ما نابود شدند؟ همین جماعت‌های دانشجو، کارگر، زارع، کارخانه‌های کوچک، کارگاه‌ها، مزرعه‌ها، دامداری‌ها، پرورش ماهی، زراعت، تولید صنعتی، ابداع و اختراعات خواستند بکنند این حساسیت‌ها و دقت‌ها نبود. این‌ها را مأیوس کردند و نابودشان کردند بعضی از این‌ها در مسیرهای غلط رفتند، بعضی‌ها اصلاً آن کار را رها کردند. خب این‌ها ظلم است. حضرت امیر(ع) می‌فرمایند اگر کسی را در مسئولین می‌بینید که طبق تعریف، مأموریت‌شان این‌هاست ولی همان کار را درست انجام نمی‌دهد، فرمودند آن بخش از مدیریت را صریح استیضاح کن. این مدیریت، این سازمان و این تشکیلات را استیضاح کن. مشکل‌تان چیست؟ برای چه کارتان را درست انجام نمی‌دهید؟ این بودجه را از بیت‌المال می‌گیرید چه کارش می‌کنید؟ ایشان در نهج‌البلاغه می‌گویند این که چقدر از بیت‌المال به چه کسی و به کجا می‌دهی و بازخورد او چیست و در ازای این پول چه کار می‌کند؟ این‌ها را باید بفهمی، نظارت درست داشته باش. این همه بودجه و پول گرفتی مأموریتت را هم تعریف کردیم کو؟ چه کار کردی؟ باید توضیح بدهی. وقتی حضرت امیر(ع) می‌گویند کاغذهای اداری و مکاتبات اداری، قلم‌تان را تیز کنید که وقتی می‌نویسید زخامت خط کمتر باشد، فاصله دو خط را هم کمتر کن برای این که هر ورق این کاغذها از اموال آن کودک یتیمی است که در روستا و شهرستان است، آن پیرزنی که در فلانجا مانده است. بعد هم آنجا می‌فرماید این نامه‌های اداری که می‌نویسید چرت و پرت و مقدمات در آن ننویسید، خدمت مقام فلان... از آن‌جا که فلان... این‌ها چیست که می‌نویسید؟ کل حرف‌تان دو خط است. دیدید بعضی‌ها ورقه‌های گلاسه و گران و ادا و اصول دارند می‌نویسند. ولی حضرت امیر(ع) از این‌جا شروع می‌کند که مراقب خطت باش. گشاد گشاد ننویس. کاغذ بیشتر حرام می‌شود. دارند پیام می‌دهند پس وقتی صحبت از میلیارد است چقدر باید مراقبت کرد؟ یکی از مسئولین حکومت امیر(ع) اول آدم خوبی بود ولی بعد دزدید، یک مقدار اختلاس کرد و فرار کرد. رفت آمریکا و کانادا و انگلیس پیش معاویه پناهنده شد! حضرت امیر(ع) نوشتند که تو یک وقتی آدم بودی و فکر می‌کردم آدم ماندی، اگر دستم به تو برسد با تو چه خواهم کرد، اما ممکن است یک توجیهی با خودت کردی که بیت‌المال است آن همه دارد... چون می‌دانید که حکومت حضرت امیر(ع) آن موقع ابرقدرت جهان بود، از مرزهای هند و آسیای میانه بود تا جنوب اروپا و کل شمال آفریقا، یعنی بزرگترین قدرت جهان در آن موقع بود. حضرت امیر(ع) حاکم یک روستا و یک شهرستان نبود. بزرگترین قدرت جهان بود. ایشان فرمودند با خودت گفتی این دستگاه یک امپراطوری است! این همه دارد حالا یگ گوشه‌اش را هم ما برداشتیم! فرمودند این‌طور نبود، آن که برداشتی لقمه‌ای از کودک یتیمی بود که تو قاپیدی! آن چه تو برداشتی و فرار کردی رفتی این حق یک خانواده پیرزنی بود که در گوشه خانه‌اش ‌افتاده و چشمش به در است که ما امکانات و غذای ماهانه و روزانه‌اش را برایش ببریم تو از دهان آن‌ها قاپیدی و دزدی.

خب حالا، اصلاح بوروکراسی، قوانین را باید درست کنیم، ساختارها را باید درست کنیم. آدم‌های درستی را برای مسئولیت‌ها گزینش کنیم. هرچه مسئولیت بالاتر باید آن آدم باتقواتر و پاک‌تر باشد. باید هرچه بالاتر می‌آید ساده‌زیست‌تر و زاهدتر و صادق‌تر و مردمی‌تر و عالم‌تر و متخصص‌تر باشد. این‌ها ضوابطی است که حضرت امیر(ع) می‌فرمایند. می‌فرمایند از یک جایی می‌بینید که دفتر دستک حاکمیتی آن بوروکراسی جوابگو نیست «مِنْهَا إِجَابَةُ عُمَّالِکَ بِمَا یَعْیَا عَنْهُ کُتَّابُکَ...»، «یَعْیَا» یعنی عاجز ماندن. یک جا می‌بینید در ساختار بوروکراسی حکومتی عاجز است نمی‌تواند یک مشکل را حل کند. آن‌جا معنی‌اش این است که باید بطور خاص و ضربتی، انقلابی، فراقانونی،‌ باید وارد عمل شوی و مسئله را حلش کنی.  یکی‌اش این است مشکلات هر طرف، هر مشکلی که به تو رسید به محض این که مطمئن شدی این مشکل واقعی است و این گزارش‌ها دروغ نیست فرمودند این را به فردا نینداز، صبح نگو عصر این کار را می‌کنم خودت اگر باید بکنی ننویس اقدام شود! خیلی وقت‌ها وظیفه‌اش نوشته، صریحاً باید این 6تا کار را انجام بدهی، این‌قدر خودت و نیروهایت و کارمندانت حقوق می‌گیری و این‌قدر هم بودجه سالانه از بیت‌المال به تو می‌دهند باید این کار را بکنی. از این 6تا کار، چهارتایش را اصلاً نمی‌کند! هیچ کس هم از او نمی‌پرسد و یقه‌اش را نمی‌گیرد که چه کار داری می‌کنی؟ تو حقوقی که می‌گیری حرام است! حضرت امیر(ع) فرمودند بررسی کن که چه کسی دارد کارش را انجام می‌دهد و چه کسی انجام نمی‌دهد. اصلاً ممکن است طرف فاشد هم نباشد اما عاجز است، حضرت امیر(ع) می‌گویند آدم‌های عاجز را از توی حکومت بردار، «وَمِنْهَا إِصْدَارُ حَاجَاتِ النَّاسِ یَوْمَ وُرُودِهَا عَلَیْکَ...» به محض این که مشکلاتی به تو رسید همان لحظه بگو زنگ بزنید فلان کس، فلان شهرستان فلان مشکل هست سریع با استاندار و با شهردار تماس بگیرید! چه شده قضیه؟ یا بهانه می‌آورد بهانه را از او می‌گیری، یا مشکلی دارد عذری دارد کمکش می‌کنی حل شود. «بِمَا تَحْرَجُ بِهِ صُدُورُ أَعْوَانِکَ» می‌گوید یک کارهایی هست که نیروهای تو و اعوان تو، آن کادری که کنار تو هستند این‌ها از پسِ آن برنمی‌آیند ضعیف هستند «تَحْرَجُ» به حَرَج افتادند، گیر افتادند نمی‌توانند مشکل را حل کنند. مستقیم وارد عمل شو و نگذارید هیچ بخشی از امور مردم متوقف بماند یک چیزی را 8 سال پیش گفتند باز الآن هم بگویید! 10 سال پیش گفته باز هنوز هم می‌گوید و همان مشکل هست! خب پس تو مشکل داری.

و این تعبیر، دقت کنید یک اصل دیگر در حکومت اسلامی «وَأَمْضِ لِکُلِّ یَوْم عَمَلَهُ...» هر روز کارهای همان روز را دقیق و منسجم انجام باید بدهید «فَإِنَّ لِکُلِّ یَوْم مَا فِیهِ.» فردا کارهای خودش را دارد. تو وقتی امروز این کارها را نمی‌کنی و به فردا می‌اندازی معنی‌اش این است که حداقل یک کار مهم فردا را می‌خواهی انجام ندهی! وقتی می‌گویی امروز نشد نشد، این ساعت نشد نشد، امسال نشد نشد، یعنی می‌خواهی یک پروژه مهمی را از سال آینده، روز آینده، ساعت آینده حذف کنی! و به همان میزان داری به مردم صدمه می‌زنی.

می‌فرمایند اگر کسی به کسی وعده شخصی می‌دهد، به پدرتان، مادرتان، همسرتان، فرزندتان، دوست‌تان، یک چیزی می‌گویی که این کار را می‌کنم و قصد داری آن کار را نکنی تو خائنی. روایت می‌فرماید حتی اگر کسی موقع ازدواج به همسرش بگوید مهریه شما این است من این‌قدر به شما می‌دهم، یک مبالغ عجیب و غریبی می‌گویند ولی قصدش این است که ندهد این دزد و سارق است. مردی که مهریه‌ای تعیین می‌کند و می‌داند که نمی‌تواند بدد یا نمی‌خواهد بدهد یا نمی‌تواند این مبلغ را بدهد ولی این را قبول می‌کند این خائن و غاصب و دزد است! حالا تو داری ازدواج می‌کنی این کار تو با زنا فرقی نمی‌کند! چون از اول قصد تو خیانت بوده است. حضرت امیر(ع) می‌گویند یک کاری را به عهده گرفتی، مثلاً در بازار سفارشی هست، شرکت دولتی یا یک مؤسسه خصوصی یک کارگاهی چیزی، گفتی من این ماشین، این وسیله، این قطعه را با این قیمت و با این کیفیت می‌سازم و در این تاریخ تحویل می‌دهم و از اول هم نمی‌خواهی این کار را بکنی بازی‌اش می‌دهی، حضرت امیر(ع) می‌فرماید دزدی. یا با این کیفیت تحویل نمی‌دهی مثلاً در بوروشور نوشته این ماشین، این قطعه، این دستگاه، این محصول کشاورزی، من این را با این قیمت این‌طوری تحویل می‌دهم در حالی که می‌دانی این کار را نمی‌خواهی بکنی داری فریب می‌دهی یا نمی‌توانی بکنی. بعضی از مسئولین وعده‌هایی می‌دادند که اصلاً امکان نداشت که رأی بیاورند، آن رأی‌تان هم حرام است، این پولی هم که تو می‌گیری حرام است آن ازدواجت هم حرام است.

حالا یک قدم جلوتر، پیامبر(ص) فرمودند که حتی به حیوانات حق ندارید وعده دروغ بدهید. طرف گفت آقا وعده دروغ به حیوان چطوری است؟ گفت کسی بود می‌خواست گوسفندان و حیواناتش از توی طویله بیرون بیایند نمی‌آمدند آمد بیرون علوفه دستش گرفت تکان تکان داد که یعنی بیایید بیرون این را بدهم بخورید، این‌ها بیرون آمدند و بعد علوفه را به آن‌ها نداد و کنار گذاشت. ایشان فرمودند به حیوان دروغ گفتی و خیانت کردی؟ حالا حقوق بشر کجا؟! این بحث حقوق حیوان است آن هم نه این که آزارش بدهی، به حیوان دروغ گفتی؟ گفت مگر به حیوان هم راست و دروغ می‌گویند؟ فرمودند وقتی این علوفه را به او نشان می‌دهی او فهمید، پیام گرفت، یک قراردادی با آن حیوان بستی که تو بیرون بیا من هم می‌دهم این علوفه را بخوری، او بیرون آمد و تو ندادی. تو به این حیوانات دروغ گفتی. خب وقتی این دینی که می‌گوید نباید به حیوان وعده دروغ بدهید حالا بقیه که جای خود دارد. حالا توی مسائل اجتماعی و حکومتی بیایید، حضرت امیر(ع) می‌گویند اگر به مردم دروغی بگویید و وعده‌ای بدهید قصد فریب آن‌ها را داشته باشید خائن هستید و غاصب آن مسئولیت حکومتی هستید. اما اگر یک وقتی نه واقعاً یک تعهدی کردید یا یک کاری را باید انجام می‌دادید وظیفه‌تان بود ولی نتوانستی، مشکلی پیش آمد و این مشکل پیش‌بینی نشده بود و واقعاً قصد شما عمل کردن بود ولی نشد، ما می‌خواستیم این کار را بکنیم آمد فلان مشکل پیش آمد نشد. این‌جا چی؟ این‌جا یک عده‌ای می‌گویند خدا می‌داند که من صادقانه گفتم نشد که نشد، آقا مردم چه می‌گویند؟ مردم هرچه می‌خواهند بگویند! نه. توی حکومت حق نداری بگویی مردم هرچه می‌خواهند بگویند. – دقت کنید – حضرت امیر(ع) می‌فرمایند حتماً اگر خطا یا اشتباهی در کارتان بوده، شفاف باید بروید از مردم عذرخواهی کنید، این تعبیر حضرت امیر(ع) است «فَأَصْحِرْ لَهُمْ بِعُذْرِکَ...» شفاف باید عذرتان را بگویید. به مردم بگویید قرار بود این‌طوری بشود ولی این‌طوری شد مسئله این بود. حضرت امیر(ع) می‌گویند وظیفه حکومتی اسلامی، وظیفه حکومتی و قانونی تو این است که باید بیایی توضیح بدهی غیر از این که از نظر اخلاقی همه برادران دینی تو و خواهران تو هستند. اگر مردم به شک افتادند شایعات آن هم در این فضایی که دشمن این همه دروغ می‌گوید یعنی روزی صدتا خبر ما توی فضای مجازی می‌خوانیم که 85تایش یا دروغ است یا راست تغییر یافته و مبالغه‌آمیز است که آدم دیگر نمی‌داند کدام راست است و کدام دروغ؟ مخصوصاً در این شرایط. «وَإِنْ ظَنَّتِ الرَّعِیَّةُ بِکَ حَیْفاً...» رعیت به معنی مردم،‌کلمه رعیت در فارسی می‌گویند ارباب رعیت، یعنی حاکمان ارباب هستند و مردم رعیت هستند. رعیت در لغت عرب، غیر از این معنای کلمه فارسی است، رعیت در لغت عرب، از کلمه رعایت می‌آید. رعیت یعنی کسانی که باید حقوق آن‌ها را رعایت کنید. حرمت و کرامت‌شان را باید رعایت کنید یعنی باید پاسخگوی آن‌ها باشید و در برابر آن‌ها مسئول هستید. کلمه رعیت در لغت عرب به این معناست. من دیدم بعضی از افراد نادان یا مریض گفتند بله، این‌ها در خودِ روایات اسلامی هم مردم را رعیت می‌گویند! بله، رعیت لغت عرب، آن چیزی که شما زور می‌زنید در کلمه شهروند بیاورید رعیت مزایای شهروند را دارد مضارّ آن را که از بیگانه بودن شهروند و شهرداران است و رابطه‌های قانونی و خشک است آن ضررها را ندارد. رعیت یعنی شما با آن‌ها برادر و خواهر هستید مثل هم هستید، در حد آن‌ها و پایین‌تر از آن‌ها باید زندگی کنید و دلسوزشان باشید و همه چیز را باید به آن‌ها توضیح بدهید. فرمودند اگر مردم « ظَنَّتِ» راجع به شما مظنون شدند به شک افتادند، شایعات و تهمت‌هایی شد که فلان‌جا این‌طوری شده، فلان کس این کار را کرده، آی دولت این‌طوری کرده، مجلس این‌طوری بوده، فلان دادگاه این‌طوری بوده و... حضرت امیر(ع) می‌گوید حق ندارید سکوت کنید. نگویید خودم می‌دانم که این‌طوری نیست و دروغ است، نه، مردم هم باید بدانند. «وَإِنْ ظَنَّتِ الرَّعِیَّةُ بِکَ حَیْفاً...» «حیف» یعنی یک ظلمی، یک ستمی، یک خلافی. اگر مردم به شک افتادند شایعاتی پخش شده، اطلاعات غلطی داده شده، یا اطلاعات درست بوده ولی ناقص است کافی نیست دوتایش را فهمیدی ولی دوتا نکته دیگر هم هست اگر آن‌ها را بفهمی به من حق می‌دهی که من مسئول هستم ولی این کار به این دلایل نشد، فرمودند اگر افکار عمومی نسبت به تو گمانی پیدا کرد و به شک افتاد که تو یک کار نادرستی و زشتی و ستمی کردی، الآن تمام رسانه‌های دشمن مدام می‌خواهد به افکار عمومی بگوید این‌ها اهل حیف و میل هستند! این‌هایی که می‌گویند اسلام و انقلاب، همه این‌ها خودشان دزدند، فاسدند، فامیل‌بازند، همه بچه‌هایشان آمریکا و انگلیس هستند و خودشان این‌جا هستند به شما می‌گویند مرگ بر آمریکا، حالا چهار نفر این‌طوری هستند ولی آدم به بقیه تعمیم بدهد، همه این‌ها ظلم است، مردم می‌گویند عجب! این‌طوری است؟! روزی 5تا خبر می‌آید که ممکن است یکی‌اش درست باشد یکی‌اش ناقص باشد و سه‌تایش دروغ باشد! ولی نتیجه همه‌اش این است که این‌ها ظالم هستند، می‌فرماید اگر افکار عمومی به تو گمان برد که یک حیف و یک ظلمی و بی‌عدالتی در حکومت است نگو به من ربطی ندارد من که این‌طوری نیستم! «فَأَصْحِرْ لَهُمْ بِعُذْرِکَ...» «أصْحِر» صحرا، دشتی است که صاف است بالا و بلندی ندارد یعنی شما این‌جا بایستید تا ته صحرایش را می‌بینی. «اَصْحِر» یعنی شفاف باش. یعنی هیچی پنهان از مردم نباش،‌مثل کف دست، صاف باش، با مردم این طوری باش، برای مردم توضیح بده «فَأَصْحِرْ لَهُمْ بِعُذْرِکَ...» عذرت را به مردم شفاف توضیح بده، جناب مالک تو آدم پاک و صالحی هستی، تو انسان شریفی هستی، اما یک وقتی افکار عمومی نسبت به تو به شک می‌افتد حتماً شفاف برو برایشان توضیح بده، اگر اشتباهی شده عذرخواهی کن، اگر مانعی پیش آمده به مردم توضیح بده، بگو که چرا این اتفاق افتاد؟ نگو به من چه! لذا مسئله رسانه، روابط عمومی، افکار عمومی، طرز حرف زدن مسئولین با مردم، کلماتی که انتخاب می‌کنید، زمانی که برای گفتن انتخاب می‌کنید، توضیح‌تان چقدر منطقی است؟ چقدر شفاف است؟ چقدر صادقانه است؟ این‌ها خیلی مهم است، این‌ها ضوابط حکومت اسلامی است. فرمودند: «وَاعْدِلْ عَنْکَ ظُنُونَهُمْ بِإِصْحَارِکَ...» «اصحار» یعنی شفاف‌سازی. افکار عمومی را کاملاً نسبت به اتفاقی که افتاده آگاه کن، شفاف، بفهمند که تو چرا این کار را نکردی و چرا این کار را نکردی؟ مردم‌سالاری دینی، به مردم گزارش بده و با مردم صادق باش، با مردم مؤدب باش و منطقی صحبت کن. بعد فرمودند: «فَإِنَّ فِی ذَلِکَ رِیَاضَةً مِنْکَ لِنَفْسِکَ...» این اولاً یک ریاضتی برای خودت است، خودت را تربیت کن. «ریاضت» یعنی تمرین، ورزش. این یک ورزش روحی است خودت را ادب کن، حضرت امیر(ع) می‌گوید مسئولین حکومت اسلامی باید ریاضت بکشند خودشان را ادب کنند که همه چیز را به مردم درست و شفاف توضیح بدهند. حضرت امیر(ع) فرمود به خدا سوگند بر شما حکومت کردم بدون این که یک دروغ به شما بگویم و هیچی را از شما کتمان نکردم. «وَ اللَّهِ مَا کَتَمْتُ وَشْمَةً وَ لَا کَذَبْتُ کِذْبَةً...» یک دروغ به شما نگفتم و هیچ چیز را از شما مخفی نکردم کتمان نکردم به جز مسائل اطلاعاتی، امنیتی، نظامی که اگر به شما می‌گفتم دشمنان شما متوجه می‌شدند و به شما ضربه می‌زدند من فقط مسائل اطلاعاتی و نظامی را علنی نگفتم برای این که دشمن مطلع می‌شد. من در اتاق شیشه‌ای حکومت کردم. حکومت اسلامی حکومت در اتاق شیشه‌ای است. این نکته‌ای است که باید تربیت بشوند، آموزش ببینند، همه مسئولین و سخنگویان‌شان، روابط عمومی‌شان، همه مسئولین باید یاد بگیریم با مردم دائم حرف بزنید، صادقانه حرف بزنید، شفاف، منطقی و مؤدبانه، این وظیفه هر مسئولی در حکومت اسلامی است.

یکی از نکاتی که در تعریف حکومت اسلامی رایج و ضوابط قطعی آن است توضیح مسائل اجتماعی و حکومتی برای مردم است. می‌فرمایند که حق ندارید در حکومت اسلامی با مردم پانتومیم ارتباط برقرار کنید یا بگوییما ما داریم خدمت می‌کنیم حالا لازم نیست که همه‌اش را بگوییم. البته حضرت امیر(ع) یک جا می‌گویند گزارش دادن به مردم آری. منت گذاشتن بر مردم هرگز. این هم خیلی نکته جالبی است. در همین فرمان مالک اشتر است. می‌فرماید دو جور است یک وقتی یک کسی می‌آید می‌گوید ما این کارها را کردیم، خلاصه پیامش به مردم این است که از سرتان هم ما زیاد هستیم! حرف مفت نزنید! ما خلاصه خیلی زیاد شما هستیم! این‌طوری با مردم حرف نزنید. هر کاری کردید وظیفه‌تان بوده و بیش از آنچه کردید و می‌توانستید بکنید. همیشه بگویید چه کارهای ناکرده‌ای برای مردم هست، در ذهن‌تان کارهایی که کردید را مرور نکنید. این وظیفه مسئولین است. البته مردم هم باید حق‌شناسی بکنند و بدانند چه کسی صادق است و چه کسی نیست؟ کدام مسئول واقعاً‌دارد خدمت می‌کند خادم است و کدام نیست؟ ولی خود مسئولین حضرت علی(ع) فرمودند در حکومت اسلامی مدام در ذهن‌تان مرور نکنید که ما این کارها را کردیم! به مردم هم منّت نگذار. یا احسان کردید نگویید ما یک لطف اضافی به شما کردیم. نه، وظیفه حکومت اسلامی همین‌هاست. بعد می‌فرمایند که باید به مردم گزارش بدهید مردم باید بفهمند که شما دارید آن‌جا چه کار می‌کنید؟ حکومت در اتاق دربسته نه، باید افکار عمومی را توجیه کنید که مردم ما این وظایف را داریم، این تعهدات را داریم، این مشکلات و موانع ماست، این‌ها بودجه ماست، این نیروی ماست، این کارهای اولویت‌های ماست، ما بر این اساس از شما رأی گرفتیم، ما بر این اساس به حکومت اسلامی آمدیم و ما باید پاسخگو باشیم. من باید هرازگاهی توضیح بدهم. اصلاً نظام باید یاد بگیرد در تمام ادارات حاکمیتی در سه قوه، یاد بگیرند که به مردم گزارش بدهند. منت نباشد، مبالغه نباشد، همه این‌ها که می‌گویم عین عبارات حضرت امیر(ع) است. منت نگذاریم، تحقیر نکنیم، مبالغه نکنیم، یک کلاغ چهل‌کلاغ نکنیم! اگر هم یک جایی خطایی بود عذرتان را شفاف بگویید. «فَأَصْحِرْ لَهُمْ بِعُذْرِکَ...» شفاف بیا معذرتخواهی کن و بگو دلیلش هم این بود. به افکار عمومی «ظُنُونهُم» یعنی افکار عمومی، تردیدهایشان، شبهاتی که در افکار عمومی مطرح شده، این‌ها را «وَاعْدِلْ عَنْکَ...» از خودت، از مسئولین و از افکار عمومی دور کن «بِإِصْحَارِکَ» به شفاف‌سازی. همه چیز را به مردم بگویید آقا این‌جا مشکل آب بود این است، راه حلش این است، سه‌تا راه حل داریم اگر به مردم همه چیز را بگویند که مردم بفهمند چه اتفاقی دارد می‌افتد خود مردم بیشتر همکاری می‌کنند. وقتی نمی‌گویید دور می‌زنید عصبانی می‌شوند. وقتی که دروغ می‌گویی یا فکر می‌کنند به آن‌ها دروغ گفتی عصبانی می‌شوند حق هم دارند. صادقانه بگویید. همین مسئله بنزین! به مردم صدبار توضیح بدهید که بنزین قضیه‌اش این است ما ارزان‌ترین بنزین جهان هستیم همه جا دارند از این‌جا قاچاق می‌کنند، بنزین تمام شده، قیمت تمام شده‌اش این‌قدر است. آن‌هایی که الآن بیشتر ماشین دارند ثروتمندان از فقرا بیشتر دارند سوبسید می‌گیرند. این قضیه این‌طوری است این‌قدر دارد سوخت می‌شود، ملت این از جیب ما نیست از جیب خودتان است، منابع نفت و بنزین برای بیت‌المال برای خود شماهاست اگر بیایید مجانی از خود پالایشگاه بگیرید برای دولت و حکومت می‌صرفد. مجانی بگیرید ببرید. چون هر لیتری که می‌دهد دارد از بیت‌المال و از جیب خود شماها می‌دهد. از جیب همه می‌دهند به آن‌هایی که بیشتر ماشین دارند. خب به مردم این‌ها را توضیح بده بعد هم بگو سه‌تا راه حل است، چهارتا راه حل است، توضیح بده، شفاف کن، همه بفهمند که قرار نیست کلاه کسی را بردارند، قرار نیست ظلم کنند. یک مشکلی و یک محدود است همه با هم ببینیم چه کار باید کرد بر اساس عقل و شرع و عادلانه مسئله را حل کنیم. همه مشکلات را می‌شود حل کرد. اول انقلاب، هزار برابر الآن مشکل داشتیم. امکانات مردم هم یک دهم الآن بود. امام(ره) مردم را به صحنه آورد و مشکلات به دست مردم حل شد. الآن هم باید همین‌طور باشد.

حضرت امیر(ع) به مسئولین فرمودند در حکومت اسلامی با مردم صادقانه، شفاف، درست حرف بزنید توضیح بدهید یاد بگیرید در حکومت اسلامی مسئولین بیایند از مردم عذرخواهی کنند یاد بگیر بگو من این کار را غلط کردم، بلد نبودم، من استعفا می‌دهم من را ببخشید. فرمودند: «فَإِنَّ فِی ذَلِکَ رِیَاضَةً مِنْکَ لِنَفْسِکَ...» این یک ریاضت است. فرمودند باید خودتان را تربیت کنید، تمرین کنید، ورزش کنید، یاد بگیرید و از مردم عذرخواهی کنید. حکومت اسلامی، حکومت مسئولینی است که یاد داشته باشند از مردم عذرخواهی کنند بگویند من این‌جا اشتباه کردم من معذرت می‌خواهم. من این را جبران می‌کنم. اگر نمی‌توانید من استعفا می‌دهم. حضرت امیر(ع) فرمودند این را یاد بگیرید، ریاضتی است برای خودت، خودت رشد می‌کنی و تربیت می‌شوی. عذرخواهی را یاد بگیر. «وَ رِفْقاً بِرَعِیَّتِکَ...» و این رفاقت و ارفاق به مردم است. رفیق مردم باش. رفق یعنی مدارا، یعنی رعایت ظرفیت و احساسات مردم، با مردم رفیق باش. یاد بگیرید که با مردم رفیق باشید و مهربان باشید. مردم هم شعور دارند به سؤالات‌شان جواب بدهید. حضرت امیر(ع) می‌گویند در حکومت اسلامی باید به سؤالات مردم جواب بدهید. «وَإِعْذَاراً تَبْلُغُ بِهِ حَاجَتَکَ...» اگر می‌خواهید به اهداف‌تان در حکومت برسید و درست حکومت کنید یک راه مهم آن این است که افکار عمومی به شما اعتماد کنند شما را باور کنند. بدون صداقت و شفافیت نمی‌شود. در حدی که از مردم عذرخواهی کنید. یا عذرتان را به مردم بگویید، بگویید این کار به این دلایل نشد! معنی حکومت اسلامی، مردم‌سالاری دینی، جمهوری اسلامیهمین است. به صرف فقط انتخابات نیست. آن انتخابات گام اولیه است. اصل آن تداوم آن است که این نوع رابطه بین حاکمت و مردم باید باشد. بعد فرمودند نیاز و حاجت و هدف اصلی چیست؟ «مِنْ تَقْوِیمِهِمْ عَلَى الْحَقِّ.» نگه داشتن مردم در جبهه حق. «تقویم» یعنی سرِ پا نگه داشتن، حفاظت مردم. باید از مردم پاسداری کنید. مردم را در راه حق نگه دار. پس این هم یک هدف. هدف این است که مردم را در راه حق نگه دارید نه در راه خودم و زیر عَلَم من سینه بزنند! «تَقْوِیمِهِمْ» یعنی سرِ پا نگه داشتن و حفظ کردن مردم و افکار عمومی. کجا؟ «عَلَى الْحَقِّ.» در جبهه حق. در جبهه انقلاب. یعنی اگر بخواهید مردم را در صحنه دفاع از انقلاب و ارزش‌ها نگه دارید باید با مردم صادق باشید و باید شفاف باشید باید به سؤالات‌شان پاسخ بدهید. باید وقتی شک کردند بیایید رفع شک بکنید. باید توضیح بدهید اگر یک جایی غلط کردید باید عذرخواهی کنید. این‌ها از جمله شاخص‌های حکومت اسلامی است که خیلی از ماها این‌ها را بلد نیستیم. البته این‌ها احتیاج به عقل دارد. مدیریت علمی یعنی این‌ها را چطوری انجام بدهید، یک بخشی از آن تربیت آدم‌هاست موعظه است و یک بخشی هم قانون بنویسند و ساختار درست کنند.

روابط عمومی همه نهادهای حاکمیتی مثلاً هر فصل، باید یک گزارشی به افکار عمومی بدهند خیلی هم فنی و عدد و رقم نه، همین که توده مردم بفهمند. بگویید ما امسال این سه ماه، این کارها را باید می‌کردیم این مقدارش را کردیم و این مقدار هم اضافی کردیم، این مقدار هم این‌جایش به این دلایل نشد. رسانه ملی و رسانه‌های دیگر و در فضای مجازی کار تعریف کنید، روابط عمومی دستگاه‌های حکومتی کارشان چیست؟ تشریفات و برگزار کردن مجالس رسمی! نه، ‌روابط عمومی یعنی روابط عمومی!

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته



نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha